"چطوردل عشق را باور کند وقتی که معنایش تباهیست "چطوربادل خود سازش کندوقتی که نگریست"دردل معشوقش هیچ احساسی نیست"دل همش می گریست"تاشایدعشق یک روزبگریخت"هنوزهم عاشقی معنایش بی مهریست"امابرایش یک زندگیه بی حرفیست"
بهار دلش رابه سوی اوگشود،تابداندمعنای این غنود،نغمه ی عاشقی در دل اوسرود،ازناگفته های روز گار شنود،ولی اودرعشقش فزود،تابداندمعنای این سرود.ازطرف کوثر مدیر وبلاگ